فرهنگ و تمدن اسلام مجموعه باورها و ارزشهای اسلامی و نمود آن در پیشرفت علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی در بین ملل و مردمی است که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفتند. فرهنگ اسلام توانست در طول چند قرن تمدنی عظیم و بی نظیر را در منطقه وسیعی از جهان به وجود آورد. مسلمانان از نیمه دوم قرن دوم هجری تا اواسط قرن هشتم (در حدود شش قرن) رهبری علمی جهان را در دست داشتند.
فرهنگ چیست ؟
واژه فرهنگ که در زبان انگلیسی culture و در عربی ثقافه نامیده میشود از واژه های پر بحث است که تعاریف مختلفی برای آن بیان شده است. برخی از تعاریف بیان شده برای فرهنگ عبارتند از:
- مایکل گیلسون فرهنگ را «مجموعهای از قواعد ناشناخته و چیزهایی که به عنوان امور طبیعی گرفته میشوند و در واقع به مسائل غیرعلمی بستگی دارند» میداند.
- در فرهنگ سخن فرهنگ چنین تعریف شده است: «فرهنگ: پدیده کلی پیچیدهای از گرداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه زندگی که در طی تجربه تاریخی اقوام شکل میگیرد و قابل انتقال به نسلهای بعدی است».
- علی اکبر ولایتی در کتاب تاریخ و تمدن اسلامی: فرهنگ مجموعهای از سنتها، آداب و اخلاق فردی یا خانوادگی اقوامی است كه پایبندی ایشان به این امور باعث تمایز آنها از دیگر اقوام و قبایل میشود. به عبارت دیگر، فرهنگ مجموعه باورهای فرد یا گروهی خاص است و چون باورها ذهنیاند پس فرهنگ جنبه عینی ندارد.
- تمدن چیست ؟
تمدن در زبان انگلیسی civilization و در عربی حصاره خوانده میشود و در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن میدهد. و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. «در زبانهای بیگانه نیز کلمه تمدن civilization از کلمه civita که در مقابل وحشیگری قرار گرفته و از کلمه civilis که معنی شهرنشینی دارد گرفته شده است».
قرابت معنای فرهنگ و تمدن اسلامی
به طور كلی تمدن با واژه فرهنگ قرابت دارد و گاهی این دو به جای هم بكار میروند یا هر كدام طوری استعمال میشود كه معنای دیگری در آن مشاهده میشود. هنگامی كه این دو در مقابل هم قرار میگیرند، باید فرق این دو را شناخت. تمدن بیشتر به ظواهر زندگی اجتماعی توجه دارد اما آنجا كه پای معنا به میان میآید با فرهنگ ارتباط پیدا میكند.
چون در زندگی اجتماعی اغلب این دو با هم هستند، جداكردن حیثیت مادی از حیثیت معنوی آن مشكل است. پس وقتی میگوییم تمدن اسلامی یعنی آن ویژگیهای زندگی اجتماعی كه متأثر ازاسلام است. البته وقتی میگویند تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمانهاست و نسبت دادن به اسلام فقط از آن روست كه كسانی كه این كارها را انجام دادهاند، مسلمان هستند.
مانند این كه گاهی فلسفه اسلامی میگوییم در مقابل فلسفه مسیحی، یعنی این فلسفه مسلمانهاست ولی گاهی منظور فلسفهای است كه متأثر از فكر اسلامی باشد یعنی اسلام آن را ابداع كرده یا پرورش داده و بكار گرفته باشد. این جا هم میگوییم تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمانهاست. در كتابهایی كه غربیها درباره تمدن نوشتهاند، منظورشان همان تمدن مسلمانهاست. اغلب هم اسلام و عرب را مساوی میدانند.
مقام معظم رهبری در رابطه با فرهنگ فرمودهاند: منظور ما از فرهنگ، عقاید و اخلاق است. برخلاف ما كه وقتی در محاوراتمان واژه فرهنگ را میگوییم، بیشتر آداب و رسوم و زبان فارسی و این حرفها به ذهنمان میآید و وقتی ده درصد بودجه كشور را برای فرهنگ میگذارند متاسفانه صرف همینها میشود. بنابراین فرهنگ باورها و ارزشهاست و مسائل دیگر جنبه فرعی و ثانوی دارد. شكل خانهسازی یا برخی آداب و رسوم، ماهیت فرهنگ را عوض نمیكند. فرهنگ جامعه هنگامی تغییر میكند كه باورهایش درباره هستی و انسان و ارزشهای حاكم بر زندگی تغییر كند. اصول دین و فروع دین هم بیشتر به باورها و ارزشها مربوط است. باورها را بیشتر در اصول و ارزشها را بیشتر در فروع دین مطرح میكنیم. پس حقیقتاً جایی كه اسلام در زندگی اجتماعی مردم اثر میگذارد در بعد فرهنگی است و به وسیله فرهنگ با تمدن ارتباط پیدا میكند. به همین خاطر مسائل فرهنگی و تمدن با هم آمیخته است، حتی یك پدیده از جهتی مربوط به تمدن و از جهتی مربوط به فرهنگ است. اگر شكل ظاهری و جهات محسوس آن را حساب كنیم، بعد تمدنی است و اگر جهات معنایی آن را در نظر بگیریم، آن بار معنایی كه دربردارد و حكایت از باور یا ارزش خاصی میكند، آن با فرهنگ جامعه ارتباط دارد.
با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگهای گوناگون بشری بنای مستحکم و عظیمی از فرهنگ و تمدن انسان پایهگذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزشها و ملاکهای نوین اسلامی موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی گفته میشود. از این رو تمدن اسلامی تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست بلکه مقصود، تمدن ملتهای اسلامی است که عربها، ایرانیان، ترکها و دیگران را شامل میشود. که به وسیله دین رسمی یعنی اسلام و زبان علمی و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند. این تمدن به درجهای از عظمت و کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبههای آن و احاطه بر همه انحای آن کاری بس دشوار است.
تمدن اسلامی در زمان امویان در شام وارد دوره پختگی شد و در عصر عباسیان به اوج خود رسید و مرکز این تمدن درخشان شهر بغداد در سالهای (1258-750 م) و به روزگار خلافت امویان در اندلس در سالهای 1492-755 م بود. مطالعه در اطلس تاریخ اسلامی و چگونگی انتشار اسلام در جهان نشان میدهد که اسلام در طول چند قرن بر بیشتر سرزمینهای آباد آن روز جهان مسلط شد و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود درآورد. در مرکز از عراق، ایران، افغانستان و در شرق تا چین و هند امتداد داشت. از جانب شمال شرقی تا سمرقند و بخارا و خوارزم تا کوههای یکی از فرغانه را شامل میشد. این مناطق با فرهنگ و دین مشترکی به هم وصل شده بودند و ساکنان آن خود را عضو تمدن واحد و وسیعی میدانستند که مرکز روحانی و مذهبی آن مکه و مرکز فرهنگی و سیاسیاش بغداد بود.
این تمدن بیش از همه تمدنها به علم و دانش اهمیت داده و کهنترین دانشگاههای جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آنها میراث عظیم و تکامل یافتهای را تحویل بشریت داد. با این اوصاف میتوان گفت منظور از تمدن اسلامی مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنرها و صنایع است که با الهام از آموزههای دینی توسط مسلمین پدید آمده است.
علم و دانش در تمدن اسلامی
تلاشهاى گوناگون علمى مسلمانان، از جمله عوامل بسیار مهمى بود كه تمدن اسلامى را در مرتبه سرآمدى تمدنهاى روزگار نشاند. جرج سارتن از نیمه دوم قرن دوم تا آخر قرن پنجم هجری را دوره رهبری بلامنازع مسلمانان میداند و برای هر 50 سال از این دوره یك نفر را مشخص میكند و آن نیم قرن را به نام او مینامد. از نظر سارتن، برای 250 سال بعد نیز افتخار داشتن مردان طراز اول علم ـ نظیر نصیرالدین طوسی، ابن رشد، ابن نفیس ـ همچنان نصیب مسلمانان است؛ ولی در این دوران مسیحیان نیز وارد میدان شده و افرادی نظیر راجربیكن را پرورش دادهاند.
آنچه زمینهساز اصلی اقبال مسلمین به فراگیری علوم مختلف شد، توصیه اسلام به فراگیری علم در همه احوال است و ارزشی كه برای اهل علم قائل شده است.
نهادهای علمى- فرهنگى در تمدن اسلامی
مسجد
مسجد اولین مركز علمى- آموزشى جهان اسلام بود كه در آن همه گونه تعلیمات دینى و علمى و حتى امور مربوط به خواندن و نوشتن انجام مى گرفت. تعلیم در مسجد از مسجدالنبى آغاز شد و تا آغاز قرن چهارم هجرى غالباً مساجد در غیر اوقات نماز، حكم مدارس را داشت.
مسجدالنبى تا اواخر دوران بنى امیه از رونق بسیارى برخوردار بود و مسلمانان از بلاد دور و نزدیك بدانجا مىآمدند و پاسخ سئوالات علمى و فقهى خود را دریافت مى كردند.
در اوایل سده دوم هجرى، خلافت از بنىامیه به بنى عباس رسید. در این زمان فرصتى مناسب براى شیعه فراهم شد و كوفه در شرایطى كه مناسب براى تجمع و رفت وآمد شیعیان بود، مركزیت یافت و از این پس مسجد كوفه مركز علمى مسلمانان شد و امام صادق (ع) با توجه به فرصت سیاسى بهوجودآمده و با دریافتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینه اجتماعى، نهضت علمى و فرهنگى پدرش را پى گرفت و مسجد كوفه را به دانشگاهى بزرگ بدل نمود. بدینسان، ایشان در رشتههاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان سترگى همچون هشامبن حكم، محمدبن مسلم، ابانبن تغلب، هشامبن سالم، مؤمن طاق، مفضلبن عمر و جابربن حیان را تربیت كرد كه شمار آنها را بالغ بر چهارهزار نفر نوشته اند.
مساجد بزرگ و معروف داراى كتابخانه، در شهرهاى مهم اسلامى بسیار بودند كه یكى از آنها مسجد دمشق است. این مسجد که در زمان ولیدبن عبدالملك بنا شد یكى از كانونهاى مهم آموزش بود كه حلقههاى تدریس بسیارى در آن تشكیل مىشد و استادان آن از حقوقى بسنده برخوردار بودند. از دیگر مساجد مهم مىتوان به جامع بصره، جامع فُسطاط، جامع كبیر قیروان، جامع زیتونه در تونس، جامع قرویین فاس و جامع الخصیب اصفهان اشاره كرد.
بیت الحکمه و دار العلم ها
نخستین مركز مهمى كه به منظور آموزش و تعلیم تأسیس شد بیت الحكمه نام داشت كه در بغداد ساخته شد. این مركز، كه به هزینه خزانه دولتى یا بیت المال اداره مى شد، محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و به ویژه مترجمان شایسته اى بود كه كتابهاى علمى و فلسفى یونانى را به عربى ترجمه مى كردند. اساس بیت الحكمه را، كه نخستین كتابخانه مسلمانان در بغداد بود، هارون الرشید پایه ریزى كرد. پیش از آن منصور عباسى، كه از زمان وى كار ترجمه آغاز شده بود، دستور داد كتابهایى از زبانهاى دیگر به عربى ترجمه شود و همین كتابها پایه بیتالحكمه گردید. در زمان مأمون، بیت الحكمه توسعه یافت. او صد بار شتر كتاب به بغداد حمل كرد و ظاهراً این كتابها بهدنبال قرار صلحى كه بین وى و امپراتور روم، میشل دوم، بسته شد، به مسلمانان داده شد. مأمون همچنین 300 هزار دینار صرف ترجمه كتاب كرد. علاوه بر بیت الحكمه، مراكز علمى متعدد دیگرى نیز وجود داشت؛ یكى از این مراكز دارالعلمها بودند. این دارالعلمها كتابخانهه اى عمومى به حساب مى آمدند. ازجمله این مراكز، دارالعلم فاطمیون در مصر است. در این نهاد، كه در 395 ق و به دستور الحاكم بامراللَّه، خلیفه فاطمى مصر، در قاهره تأسیس شد، تقریباً یك میلیون جلد كتاب وجود داشت. دارالعلم موصل را نیز جعفربن محمد حمدان موصلى بر پا ساخت. این مركز نخستین مركزى بود كه در آن كتابهایى از همه رشته هاى علمى گردآورى شده بود. در طرابلس، از شهرهاى لبنان كنونى نیز، در اواخر سده پنجم هجرى، دارالعلمى با 6/ 1 میلیون جلد كتاب وجود داشت.
نظامیه ها
در نیمه دوم سده پنجم هجرى، خواجه نظام الملك با ساخت مدارسى به نام نظامیه که اولین آنها را در در 459 ق در بغداد تاسیسی نمود و بعدا در نیشابور و شهرهاى دیگر قلمرو سلجوقیان مدارس مشابهی پدید آورد تاثیر چشمگیری در نهضت بزرگ علمی و فرهنگی جهان اسلام گذاشت. در نظامیه بغداد، كه تأسیس شد، ابواسحاق شیرازى تدریس مىكرد و پس از آن بزرگترین مقام تدریس در این مدرسه به امام محمد غزالى رسید. در نظامیه نیشابور، كه به خاطر توجه خواجه نظامالملك و دیگر پادشاهان سلجوقى به شهر نیشابور در این شهر تأسیس شد، افراد مشهورى چون امام موفق نیشابورى، حكیم عمر خیام، حسن صباح، امام محمد غزالى و برادرش امام احمد و امام محمد نیشابورى تربیت شدند. نظامیه اصفهان و بلخ نیز استادان نامورى داشت.
رصدخانه ها
رصدخانه ها به عنوان سازمان مشخص علمى- كه در آن رصد ستارگان صورت مىگرفته- مركز مهم آموزش علم نجوم و علوم وابسته به آن بوده است. در سرزمینهاى اسلامى رصدخانههاى متعدد بزرگى ساخته شد كه نخستین آنها رصدخانه شماسیه است كه در سال 213 هجرى در بغداد بهدست مأمون بنا گردید.
سایر مراکز
در مورد مراكز مهم آموزشى اسلامى، توجه به دو مركز علمى دیگر حایز اهمیت است: یكى رَبع رشیدى كه محل آمدوشد علما و دانشمندان بسیارى بود كه به كار علمى مشغول بودند و دیگرى شَنب غازانى كه در دوره ایلخانان تأسیس گردید و در آن دانستههاى علمى فراوانى ردوبدل مىشد.
بازرگانی در تمدن اسلامی
بازرگانى ممالك اسلامى در قرن چهارم از مظاهر ابهّت اسلام بود و جهان اسلام ملكه تجارت دنیا محسوب مىگردید و مقام نخست را داشت. كشتیها و كاروانهاى مسلمین همه دریاها و صحراها را درمىنوردید و اسكندریه و بغداد، دست كم در مورد كالاهاى تجملى، دو مركز تعیین نرخ بودند.
نظرات شما عزیزان: